یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 25 تير 1395برچسب:محمد بن سلّام, :: :: نويسنده : علی

 الجُمَحي
(150 - 232 ه.ق. 767 - 846 م)
محمد بن سلّام (بالتشديد) بن عبيد الله الجمحيّ بالولاء،
أبو عبد الله:
إمام في الأدب. من أهل البصرة، مات ببغداد. له كتب، منها «طبقات الشعراء الجاهليين و الإسلاميين - ط» و «بيوتات العرب» و «غريب القرآن» و كان يقول بالقدر، فقال أهل الحديث: يكتب عنه الشعر، أما الحديث فلا.

جمعه 25 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

المؤوّل بالاسم:

و هو المصادر المؤولة، فهى أسماء صالحة للابتدائية، و يبنى المصدر المؤول من:
- (أَنَّ) المفتوحة الهمزة المشددة النون و معموليها:

نحو قوله تعالى:
وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً
[فصلت: 39].
حيث‏ المصدر المؤول (أنك ترى) فى محلّ رفع مبتدأ مؤخر، خبره المقدم شبه الجملة (من آياته)، و التقدير: رؤيتك الأرض خاشعة من آيات اللّه.

- (أَن) المفتوحة الهمزة و الفعل:
نحو قوله تعالى:
وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ‏ [البقرة: 184]،
حيث المصدر المؤول (أن تصوموا) فى محلّ رفع مبتدأ، خبره (خير)، و التقدير: و صيامكم خير لكم

- (ما) المصدرية و الفعل‏.

- (لو) و الفعل‏.

جمعه 25 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

نکره.
[ ن َ ک َ رَ / رِ ]
(از ع ، ص)
ناشناس. غیرمعروف. مجهول.
|| در تداول، درشت خشن. نتراشیده و نخراشیده. کت وکلفت و هیولا و زمخت، اعم از انسان یا حیوان یا صدا: هیکل نکره. غول نکره. صدای نکره.
|| (اصطلاح دستور زبان) اسمی را گویند که در نزد مخاطب معلوم و معیّن نیست. نشان نکره در فارسی «ی» است که به آخر اسم جنس ملحق کنند: کتابی خریدم.
رجوع به نَکِرة شود.

- نکرۀ مخصصه (موصوفه); نکره ای است که با داشتن نشانه ای، از نکرت و ابهام بیرون آمده است. و علامت آن در فارسی «ی» است که بعد از آن «که» موصول آرند: روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی مر آن کسی را که او تازی نداند.

نکرة.
[ ن َ ک ِ رَ ]
(ع اِمص)
ناشناسائی. انکار کسی چیزی را. ناشناختن. خلاف معرفة.
رجوع به نکره شود.
-
اسم نکرة; آنکه در وی خصوصیتی نباشد مثل رجل و نحو آن.
رجوع به نکره شود.

جمعه 25 تير 1395برچسب:زِيَاد الأَعْجَم, :: :: نويسنده : علی

زِيَاد الأَعْجَم
(... - نحو 100 ه.ق. ... - نحو 718 م)
زياد بن سليمان - أو سليم - الأعجم،
أبو أمامة العبديّ،
مولى بني عبد القيس:
من شعراء الدولة الأموية.
جزل الشعر، فصيح الألفاظ، كانت في لسانه عجمة فلقب بالأعجم.
ولد و نشأ في أصفهان،
و انتقل إلى خراسان، فسكنها و طال عمره، و مات فيها.
عاصر المهلب بن أبي صفرة، و له فيه مدائح و مراث.
و كان هجاء، يداريه المهلب و يخشى نقمته.
و أكثر شعره في مدح أمراء عصره و هجاء بخلائهم.
و كان الفرزدق يتحاشى أن يهجو بني عبد القيس خوفا منه، و يقول:
ليس إلى هجاء هؤلاء من سبيل ما عاش هذا العبد.
و يقال: إنه شهد فتح إصطخر مع أبي موسى الأشعري.
و له وفادة على هشام بن عبد الملك.
و امتدح عبد الله بن جعفر بن أبي طالب.

جمعه 25 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابن أَبي رَبِيعة
(23 - 93 ه.ق. 644 - 712 م)
عمر بن عبد الله بن أبي ربيعة
المخزومي القرشي،
أبو الخطاب:
أرق شعراء عصره، من طبقة جرير و الفرزدق.
و لم يكن في قريش أشعر منه.
ولد في الليلة التي توفي بها عمر بن الخطاب، فسمي باسمه.
و كان يفد على عبد الملك بن مروان فيكرمه و يقربه.
و رفع إلى عمر ابن عبد العزيز أنه يتعرض لنساء الحاجّ و يشبب بهن، فنفاه إلى «دهلك» ثم غزا في البحر فاحترقت السفينة به و بمن معه، فمات فيها غرقا.
له «ديوان شعر - ط» و كتب في سيرته «أخبار عمر ابن أبي ربيعة» لابن بسام (الشاعر المتوفى سنة 303 ه.ق.)
قال ابن خلكان:
لم يستقص أحد في بابه أبلغ منه، و «عمر بن أبي ربيعة، دراسة تحليلية - ط» جزءان صغيران لجبرائيل جبور، و «عمر بن أبي ربيعة شاعر الغزل - ط» لعباس محمود العقاد، و «حب ابن أبي ربيعة - ط» لزكي مبارك، و «عمر بن أبي ربيعة - ط» لعمر فروخ.


مَعن.

[ م َ ]
(اِخ)

ابن زائدة بن عبدالله شیبانی، مکنی به ابوالولید (متوفی به سال ١٥١ ه.ق.). از بخشندگان معروف عرب و یکی از فصحای شجاع بود. در بخشندگی چون حاتم طائی بدو مثل زنند. عصر اموی و عباسی را درک کرد. در آغاز با اکرام و اعزاز در ولایات رفت و آمد داشت و چون کار خلافت بر عباسیان قرار گرفت منصور وی را خواست و او پنهان شد و چون جنگ هاشمیه پیش آمد و گروهی از مردم خراسان بر منصور شوریدند و با او به جنگ پرداختند، مَعن در این جنگ شرکت کرد و در پیشاپیش منصور با رشادت جنگ کرد و آنان را از اطراف منصور پراکنده ساخت. منصور پس از این واقعه وی را گرامی داشت و امارت سیستان را به او واگذار کرد و مَعن مدتی در سیستان اقامت گزید و در آنجا به ناگهان کشته شد. شاعران را دربارۀ او مراثی و مدایحی است.
(از علام زرکلی).
و رجوع به معن زائده و وفیات الاعیان و تاریخ سیستان و کامل ابن اثیر شود.

ناخنی از معن و جعفر کم نکردی فضل از آنک
فضلۀ هر ناخنت را معن و جعفر ساختند
خاقانی

هر ناخنیش معن و هر انگشت جعفری ست
پس معنِ جود چون نهم و جعفرِ سخاش
خاقانی

نه ناخن رسد خون دل بحر و کان را
که هر ناخنش معن و نعمان نماید
خاقانی

چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

تمیز
تمییز
(اصطلاح نحوی)
اسم نکرۀ جامدی است که ابهام مستقرّ در ماقبل خود را برطرف سازد مانند:
«عندي رطلٌ زیتاً» و «اشتهرت التّاجر امانةً».
رجوع به کشّاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی و کتب نحوی شود.

چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابوحاتم رازی.
[قرن 4 ه.ق.]
یکی از دعات اسمعیلیه.
او راست:
کتاب الزینه در چهارصد ورقه.
کتاب الجامع در فقه و جز آن.
(ابن الندیم).

چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

و المجاز فى القرآن قسمان:
الأول:
المجاز فى التركيب، و يسمى مجاز الإسناد. و المجاز العقلى و علاقته الملابسة،
و ذلك أن يسند الفعل أو شبهه إلى غير ما هو له أصالة لملابسته له،
كقوله تعالى:
وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً
نسبت الزيادة، و هى فعل الله، إلى الآيات، لكونها سببا لها، ...
القسم الثانى:
المجاز فى المفرد، و يسمى المجاز اللغوى، و هو استعمال اللفظ فى غير ما وضع له أوّلا، و أنواعه كثيرة ...

چهار شنبه 23 تير 1395برچسب:مُشارَفَة, :: :: نويسنده : علی

مُشارَفَة.
[ م ُ رَ ف َ ]
(ع مص)

برای همدیگر مفاخرت کردن به شرف.
فخر کردن با یکدیگر به شرف.

|| برآمدن.

|| مطلع شدن بر چیزی.
بر چیزی مطلع شدن.

|| قریب شدن.
نزدیک شدن.
قریب گشتن.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 363
بازدید دیروز : 1207
بازدید هفته : 1570
بازدید ماه : 13823
بازدید کل : 207866
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content