یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان دو شنبه 24 مهر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
إِنَّ السَّماحَةَ وَالمُروءَةَ وَالنَّدى في قُبَّةٍ ضُرِبَت عَلى ابنِ الحَشرَجِ عبدالله ابن حشرج بن اشهب بن ورد. زیاد ابن سلیمان الاعجم. چهار شنبه 19 مهر 1396برچسب:إن للقرآن ظهرا و بطنا, :: :: نويسنده : علی
و قد قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم «إنّ للقرآنِ ظهراً و بطناً إلى السّبعة أبطُن» شمس المعارف الكبرى الشیخ أحمد بن علي البوني وفات 622 ه.ق. ، ص: 218
دو شنبه 17 مهر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی
تتری. پیاپی. (ترجمان علامۀ جرجانی). ثم ارسلنا رسلنا تتری. (قرآن ٤٤ / ٢٣). یک شنبه 16 مهر 1396برچسب:كَثِيرُ الرّماد, :: :: نويسنده : علی
كَنَى- كِنَايَةً [كني] بالشىءِ عن كذا: از فلان چيز به كنايه و پوشيده سخن گفت؛ یک شنبه 16 مهر 1396برچسب:طویل النِّجاد, :: :: نويسنده : علی
طویل النِّجاد نِجاد. جِ نجد. || حمایل تیغ. (منتهی الارب). || طویل النِّجاد; مرد درازقامت. (منتهی الارب). کنایه از طویل القامة است. (از المنجد). || فلان طلاع نجد و انجده و نجاد و انجاد; او ضابط است در معالی امور و غالب بر آن. (منتهی الارب). هو طلاع نجاد; او نیک آزماینده است در کارها و تصرّف کننده در آنها و نیک ماهر و تجربه کار و زیرک است و پیوسته همّت او مایل به معالی امور میباشد. (ناظم الاطباء). || جامۀ کهنه. تعریض. [ تَ ] (ع مص) با وزیران در این باب سخن گفته آید هم بتعریض. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ٦٨٥). || گوشه زدن. (فرهنگ فارسی معین). چون سایه شده به پیش من مست || پهن نمودن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || فروختن رخت را بعرض و به غیر جنس آن. (منتهی الارب). || خورانیدن راه آورد را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دادن راه آورد را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || پیوسته خوردن بز یکساله را. || صاحب عارضه و کلام گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بشولیده نبشتن. (دهار). || چیزی را عرض چیزی ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) فقد عرض النعمة للزوال. (اقرب الموارد). || تمام ناپختن گوشت را و نیم جوشانیدن آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || نشان پهن بر چهارپای نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || پیش آوردن کسی را بر کاری. رحل. پالان شتر. || مسکن و منزل. || رخت و اسباب همراهی. قلعه ای خواست که بدان مستظهر شود و رحل و ثقل و عیال و اموال خویش آن جایگاه فرستد. (ترجمۀ تاریخ یمینی). به صفا حسن رخت تا به قیامت باشد و رجوع به رحل در این معنی شود. || مجازاً، به معنی دو تختۀ چوبین که قرآن مجید را در آن نهند در هنگام تلاوت. قلم برداشت و با ما معمایی نهاد غریب و کتابی از رحل برگرفت و آن را بر پشت آن نبشت بخط خود به من داد. (تاریخ بیهقی). یک شنبه 2 مهر 1396برچسب:الطراز المتضمن لأسرار البلاغة و علوم حقائق الإعجاز, :: :: نويسنده : علی
المُؤَيَّد
*** از لغتنامه مرحوم علامه دهخدا یحیی بن حمزة بن علی بن ابراهیم حسین علوی طالبی، ملقب به المؤید بالله، از بزرگان امامان زیدیه و دانشمندان آنان در یمن بود. به سال ٦٦٩ ه.ق. در صنعا به دنیا آمد و به سال ٧٤٥ ه.ق. در قلعۀ هران بدرود حیات گفت. گویند شمارۀ تألیفاتش از شمار سالهای عمرش افزون بود. از آثار اوست: البُحْتُري [1] پيوندها |
|||
![]() |